به روز اول دیدار چون دلم نگریست
نه گریه کرد و نه خندید، بل به خنده گریست
چگونه ام نتوان گفت، این کسی داند
که زار زار بغلتید و قاه قاه گریست
ندا دهی که چه باشد نشان معافیت از رزم !؟
هر آنکه داغ عشق تو بر سینه دارد و مقیم درگه نیست
مطیع و لال و دو دل گشت هر که روی تو دید
تبارک الله از این فتنه ها که در سرت کم نیست
نفس زنان و خشک و خاردار بود برد کوتاهت
امان از آن بزرگ و بلندت! ره از فرارش نیست؟
بیار باده که بعد از گذشتن از شب رزم
دو دیده خون و خلق پرسند: "رزم تو با کیست!؟"
نوشته بر در و دیوار "ادخلوا به سلام"
ولی به وقت عمل، هر قدم بگویند "ایست!"
من و تو دشمن و آیت الکرسی حافظ هر دوی ما؟
زمین و آسمان در عجبند، بگو که حق با کیست
دعا برای شهادت، کلام آخر توست
اگرچه دشمنیم، دلم به مرگت رضایت نیست
سروده آقای سجاد خدادای